یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

سلام
نمیدونم تو این دنیای اینترنت دنبال چی یا کی میگشتید که به اینجا پرت شدید ولی باید بگم که انصافا یه جایی اومدی که حداقل دوسه تا مطلب به درد بخور براتون داره. چون خیلی ها مستقیم وارد میشن! یه استقلالی هستم و زیاد فوتبال نگاه نمیکنم! ولی از همون اول عاشق اسم استقلال بودم.
بین این وقتهای اضافی هم که دارم طراحی سایت هم میکنم، اگه خواستید در خدمتتون هستیم.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

من پیر شدم از غم هجران و تو انگار نه انگار

اشکم شده چون سیل خروشان و تو انگار نه انگار

ای یار،کجایی؟ ز فراقت رخِ این شهر کبود است

یک شهر شده بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

گیسوی من و حسرت دستان تو و درد به جانم

آشفته شده زلفم و دستان تو انگار نه انگار

چشمان من از گریه پر از خون شده اشکم دم مشک است

سو رفته ز چشم من و چشمان تو انگار نه انگار

گویند که دیوانه شدم،عقل ندارم و در این شهر

از بس که زنم پرسه ی بی جان و تو انگار نه انگار

هر روز روم کنج همان کافه ی معروف قدیمی

یک قهوه خودم نوشم و فنجان تو انگار نه انگار

بازم غمِ تنهایی و این کافه،دو فنجان و نبودت

من پیر شدم از غم هجران و تو انگار نه انگار


منبع:http://abaan.blog.ir


گفتم: بده ذکری که دوای همه درد است

اعجاز نماید همه جا....

گفت: حسین جان !❤️


گفتم: که رهی نیست مرا جانب معشوق

من با چه روم کرب و بلا.......

گفت: حسین جان !❤️


گفتم: که بگو ناب ترین ذکر خدا چیست؟

 از روز ازل در دو سرا.....

گفت: حسین جان ! ❤️


گفتم: که خدا سخت غضب کرده چه گویم؟

تا آنکه شود باز رضا ..........

گفت: حسین جان !❤️


گفتم: چه بود ذکر شهیدان که ز رحمت 

زهرا همه را کرده سوا....

گفت: حسین جان !❤️


گفتم: چه کنم تا که شوم اهل ولایت؟

تا آن که رسم من به خدا..........

گفت: حسین جان❤️



قسم به پنج ضلع حریم بیت الله

مدینه،مکه و مشهد،نجف و کرببلا

قسم به کوثر و قرآن،عترت و ثقلین

محمد و علی و فاطمه،حسن و حسین

قسم به ذکر خدا،لااله الا الله

به رحمة للعالمین،رسول الله

به کوری دل آن که،نتواند دید

بگو که اشهد ان علی ولی الله


با یاد روضه های  شما گریه میکنم
با هر مصیبتت به خدا گریه میکنم
مداح هیاتت که دلم را سبک نکرد
در خلوت خودم به طور جدا گریه میکنم

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

 

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد

بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد

می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی

پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد

رهبر

شهری به آتش میکشم، گر تو لبت را تر کنی

من چون گلی در دست تو، تا کی مرا پرپر کنی

بر رشته های معجر، زهرا قسم سید علی

خنجر به حنجر میزنم، گر تو هوای سر کنی