یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

سلام
نمیدونم تو این دنیای اینترنت دنبال چی یا کی میگشتید که به اینجا پرت شدید ولی باید بگم که انصافا یه جایی اومدی که حداقل دوسه تا مطلب به درد بخور براتون داره. چون خیلی ها مستقیم وارد میشن! یه استقلالی هستم و زیاد فوتبال نگاه نمیکنم! ولی از همون اول عاشق اسم استقلال بودم.
بین این وقتهای اضافی هم که دارم طراحی سایت هم میکنم، اگه خواستید در خدمتتون هستیم.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار مذهبی» ثبت شده است


با یاد روضه های  شما گریه میکنم
با هر مصیبتت به خدا گریه میکنم
مداح هیاتت که دلم را سبک نکرد
در خلوت خودم به طور جدا گریه میکنم

دوستانی که این روزهای عزیز توفیق دارند هیئت برن ازشون عاچزانه درخواست میکنم که برای همه، مخصوصا جوونا دعا کنند. این چند بیت هم به عشق این شبها:

holy_graphic

جای گله ز فاصله ها گریه می کنم
با نام سیّدالشّهدا گریه می کنم

من که تمام عمر ز داغت گریستم
در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم

باید هزار سال برای تو گریه کرد
قدر هزار سال تو را گریه می کنم

من سمت روضه می روم و عابری به من
می گوید: "التماس دعا " گریه می کنم

تو خواستیّ و حاجت من شد روا حسین
بر نذر های گشته ادا گریه می کنم

حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدیّ و «سین»
حالا تو را هِجا به هِجا گریه می کنم

تو در ازای اشک به من کربلا بده
من در ازای کرب و بلا گریه می کنم

haram

حسین جان ....


دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم...خجالتش این است
«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز


گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست

رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی ست

آب اگر یافت نشد، مرگ ربابِ بی شیر

بر سر درسِ جگر سوز الفبا، حتمی ست

قطره ی آب اگر نذرِ سر او بکند

بر علی اصغرمان معجزه ای سا، حتمی ست

بدنِ غیرت اگر که عرق سرد کند

بـر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
صاحب من، راهی ام کن سمت کوی کربلا

داغ دیدار حرم شد عقده ای روی دلم
بر دلم ترسم بماند آروزی کربلا

آبرویم را بخر ای شاه من خون خدا
می شوم صاحب مقام از آبروی کربلا

از شمیمِ ذره ای از تربت صحن حسین
کـل عالم را گرفته عطر و بوی کربلا

طوف شش گوشه برای بنده ات از واجبات
قبله ام گشته خـدایـا رو به روی کربلا

تشنه ی آب فراتم ای عجل مهلت بده
تــا بنوشم قطره آبی از سبوی کربلا

صحبت و حرف و کلام من فقط باشد همین
هر کجا در هر مکانی گفت و گوی کربلا

نوکرت خواهشی دارد اجابت می کنی؟
اربعین هر ساله آید او به سوی کربلا

یک حسین گفتم و یک عمر نمک گیر شدم
بر در خانه ارباب زمین گیر شدم
شکر لله که شد روزی ما روزی تو 
من جوان بودم و در روضه ی تو پیر شدم

بین الحرمین


نیست غمی شوق شما تا که هست
هست گدا، سفره ی آقا که هست

گفت به مجنون که چه داری برو
گفت در این دل غم لیلا که هست

هرچه بلا هست چه غم باک نیست
بر سر ما سایه ی مولا که هست

پیش تو گیریم، نداریم جا
خب قسم حضرت زهرا که هست

خصم کجا و حرم دخترش
بر سر آن پرچم سقا که هست

((شکر امیر آمد و نعم الامیر))
((دست تهی آمده دستم بگیر))