بـر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
صاحب من، راهی ام کن سمت کوی کربلا
داغ دیدار حرم شد عقده ای روی دلم
بر دلم ترسم بماند آروزی کربلا
آبرویم را بخر ای شاه من خون خدا
می شوم صاحب مقام از آبروی کربلا
از شمیمِ ذره ای از تربت صحن حسین
کـل عالم را گرفته عطر و بوی کربلا
طوف شش گوشه برای بنده ات از واجبات
قبله ام گشته خـدایـا رو به روی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای عجل مهلت بده
تــا بنوشم قطره آبی از سبوی کربلا
صحبت و حرف و کلام من فقط باشد همین
هر کجا در هر مکانی گفت و گوی کربلا
نوکرت خواهشی دارد اجابت می کنی؟
اربعین هر ساله آید او به سوی کربلا