یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

یار آخر

یادداشتهای سعید حسن زاده

سلام
نمیدونم تو این دنیای اینترنت دنبال چی یا کی میگشتید که به اینجا پرت شدید ولی باید بگم که انصافا یه جایی اومدی که حداقل دوسه تا مطلب به درد بخور براتون داره. چون خیلی ها مستقیم وارد میشن! یه استقلالی هستم و زیاد فوتبال نگاه نمیکنم! ولی از همون اول عاشق اسم استقلال بودم.
بین این وقتهای اضافی هم که دارم طراحی سایت هم میکنم، اگه خواستید در خدمتتون هستیم.

طبقه بندی موضوعی


ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮﺭﻭﺯﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮ ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می گذﺍﺷﺖ
 ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ آمد
ﺷﯿﺮرا ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻭسکه ﺍﯼ ﺩﺭﺁﻥ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ . ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ
 .ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ . ﭘﺴﺮﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪﻭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭﺭﺍﺑﮑﺸﺪﻭﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪها رﻭ برﺩﺍﺭﺩ . ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭرا ﮐﺮﺩ . ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ
ﻭﭘﺴﺮرا نیش ﺯﺩﻭ پسر ﻣﺮﺩ .
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺷﺪﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ
ﺟﻠﻮﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ .ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮرا ﺧﻮﺭﺩﻭﺳﮑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮﻧﯿﺎور چون نه ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش می کنی
ﻭ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩ م را
 ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ .

ﺩﻟﺘﺎﻥ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﺧﻤﯽ...


از کانال خانم سوسن حسنی دخت برداشتم. همان گوینده خبر تلویزیون

ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﻭ ﮐﻼﻍ ﺍﺛﺮ ﺩﮐﺘﺮ ﺧﺎﻧﻠﺮﯼ:

ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻋﻤﺮ ﻋﻘﺎﺏ 30ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻋﻤﺮ ﮐﻼﻍ 300ﺳﺎﻝ!
ﻋﻘﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﻗﻠﻪ ﺭﻓﯿﻌﯽ ﻻﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻤﯿﺮﺩ!
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ:
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻗﻠﻪ ﮐﻼﻏﯽ ﻻﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﻘﺎﺏﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻼﻍ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ! ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ
ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ!!!
ﻋﻘﺎﺏ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺑﻪ ﮐﻼﻍ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ؛
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﮐﻼﻍ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﺎﻝ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ.
ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯﺵ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﯿﺎﻫﻮﯾﯽ ﺷﺪ! ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﻻﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﮔﺮﯾﺨﺘﻨﺪ!
ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻫﻮﺍﻥ ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪ!
ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﻪ ﺩﻭﯾﺪ؛
ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺑﻮﺩ...
ﺑﻪ ﻻﻧﻪ ﮐﻼﻍ ﺭﺳﯿﺪ؛
ﮐﻼﻍ ﺑﺎ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﻭﯼ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ!
ﭼﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ؟!!
ﻋﻘﺎﺏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﻍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺭﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﯼ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﺪ.
ﮐﻼﻍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ:
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ
ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ؛
ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﻣﺨﻮﺭ ﺍﻭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ!
ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻼﻍ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻘﺎﺏ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪﺳﺎﺭﺍﻥ ﮐﻮﻫﺴﺎﺭ ﺑﻮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻼﻍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺯﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ!
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﭘﺴﻤﺎﻧﺪﻩﻫﺎ ﻭ ﻻﺷﻪﻫﺎ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻟﺠﻦ ﺳﯿﺮﺍﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ!!!
ﺍﻭ ﺩﺭ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﻍ، ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩ.
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ، ﻋﻘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ:
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ،
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺩﺭ ﻧِﮑﺒﺖ ﺯﻣﯿﻦ ﻋﻮﺽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ،
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺑﺎﺷﺪ...


شعارهایی که امام زمان علیه‌ الصّلاة و السّلام‌ و عجّل‌اللَّه‌ تعالی فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهای مردم ماست؛ شعارهای یک کشور و یک دولت است. این خودش یک گام بسیار بلندی به سوی اهداف امام زمان است. روزی شعار توحید، شعار معنویت و شعار دینداری، در دنیا منسوخ شده بود؛ سعی کرده بودند به طور کلّی آن را به دست فراموشی بسپارند؛ اما امروز در این منطقه عالم، این شعارها، شعارهای رسمی حکومت است؛ شعارهای رسمی اداره کشور و آحاد ملت است؛ علاوه بر این، این شعارها آرزوی ملتهای مسلمان در بسیاری از کشورهای دنیاست؛ و این شعارها یک روز تحقّق پیدا خواهد کرد.

رهبر انقلاب:

«امروز [رسانه‌های غربی] می‌خواهند فرهنگ‌سازی و الگوسازی کنند؛ آن‌ها می‌خواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یک نسل تحقیرشده‌ی توسری‌خور باشد تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیکته کنند و آن کاری را که آن‌ها می‌خواهند، انجام دهد. برای اینکه کسی را به زیر مهمیز بکشند، بهترین راه این است که بگویند تو چیزی نیستی، تو کسی نیستی وگذشته‌ای نداری. مفاخر یک ملت را انکار می‌کنند، برای اینکه او احساس کند چیزی نیست. میرزا کوچک، مرد تنهایی بودکه به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا -یعنی روسها و انگلیسی‌ها -یک نه‌ی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه باانگلیسی‌ها؛ اما در کنار او کسانی بودند که می‌خواستند با دستگاه حکومت آن روز -بعد هم با رضاخان که تازه می‌خواستسر کار بیاید -مبارزه کنند، اما به روسها پناه می‌بردند؛ به باکو رفتند و بندوبست‌هایشان را کردند و به ایران برگشتند وسرسپرده‌ی آن‌ها شدند .اما میرزا کوچک‌خان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگلیسی‌ها جنگید، هم با قزاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی -و قبل از #رضاخان، آن کسانی که بودند -مبارزه کرد؛ با احسان الله خان ودیگران هم کنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سر قبر #میرزا_کوچک_خان می‌رود و می‌بیند این مرد تنها، این مرد باایمان وباصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مرد، اما یک مشعل شد .ما در دوران مبارزه‌ی خودمان، هر وقت نام میرزا کوچک‌خان را به یاد می‌آوردیم و شرح حال او رامی‌خواندیم، نیرو می‌گرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویت وشخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد.»

بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلای #رشت‌، ۱۳۸۰/۰۲/۱۲




توضیح خاصی نداره عکسها رو شما از من بهتر دیدید

روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!


همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...

در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!


کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟

شیطان گفت : این نا امیدی است...

شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟

شیطان با لحنی مرموز گفت :

این موثرترین وسیله من است !

شخص گفت : چرا اینگونه است !؟

شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...

این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است ،


مراقب "امیدمان"باشیم

ماهی ها در خاک نمی میرند

جوونامون چطوری کشته شدن .حالا باید.....

مادرش چشم انتظارش بود، و پدرش بی قرار دیدنش...

اما هیچ وقت برنگشت،دستانش را بستند و زنده به گورش کردند به جرم دفاع از ناموس و وطنش...

معرفتش در حد جان دادن برای عشقش ایران بود،

معرفت من و تو کجاست ؟؟؟

به یاد ١٧٥ غواص شهید که توسط نیروهای عراقی دست بسته زنده به گور شدند و شادی روح همه شهدامون سهم هر کدوممون یک صلوات.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد



فراموششان نمیکنیم


قسم به پنج ضلع حریم بیت الله

مدینه،مکه و مشهد،نجف و کرببلا

قسم به کوثر و قرآن،عترت و ثقلین

محمد و علی و فاطمه،حسن و حسین

قسم به ذکر خدا،لااله الا الله

به رحمة للعالمین،رسول الله

به کوری دل آن که،نتواند دید

بگو که اشهد ان علی ولی الله


تجمع دفاع از مظلوم


با کلام حجت الاسلام تقیان و با صدای کربلایی حسن حسین خانی


سه شنبه 26 خرداد 94 از ساعت 21  تا 23 


مکان: مهرآباد جنوبی خیابان امام محمد باقر(ع) مسجد امام محمد باقر(ع)


با یاد روضه های  شما گریه میکنم
با هر مصیبتت به خدا گریه میکنم
مداح هیاتت که دلم را سبک نکرد
در خلوت خودم به طور جدا گریه میکنم

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

 

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

دقت کردین بعد از صحبت های اقا علیه تحریف شخصیت امام ،یه فایل صوتی پیرامون معاهده امنیتی نظامی ایران و سوریه پخش شد که تقریبا میشه گفت تو بچه حزب الهی ها زیاد دس بدس شد.عده ای بدنبال تایید مطلب راه افتادن عده ای بدنبال تکذیبش.


گو اینکه قضیه جدیدیه و این همه شهید مدافع حرم رو مستقیم از دبی وارد میکنیم.خب این همه شهید داره از سوریه میاد دیگه...حالا یه تعداد کمتر یا بیشتر .

آیا واقعا کسی میدونه که جمله معروف امام خمینی(ره) چرا از جایگاه سخنرانی رهبری حدف شده؟!

هر چقدر که خوشبینانه به این اتفاق نگاه میکنم بازم جواب قانع کننده ای براش پیدا نمیکنم. 

شما راهنماییم کنید لطفا!

خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است

این آل سعود است که در حال سقوط است


هستند شیاطین همه درگیر تبانی

ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی


آماده شده لب بزند جام جنون را

  • قمه زن های حرفه ای تاسوعا و عاشورا کجا هستند؟!

  • لعن کنندگان اهل سنت، عربده کش ها چطور؟
  • چرا قمه ها و زنجیرها و تیغ هایشان را غلاف کرده اند؟
  •  دفاع از حرم ها کار آن ها نیست؟